[vc_row][vc_column][vc_column_text]گفتوگو با مهدی بوستانی، مؤلف کتاب «بلندای فیلم کوتاه»
[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row row_type=”row” use_row_as_full_screen_section=”no” type=”full_width” header_style=”” parallax_content_width=”in_grid” anchor=”” in_content_menu=”” content_menu_title=”” content_menu_icon=”” angled_section=”no” angled_section_position=”both” angled_section_direction=”from_left_to_right” text_align=”left” video=”” video_overlay=”” video_overlay_image=”” video_webm=”” video_mp4=”” video_ogv=”” video_image=”” background_image=”” background_image_as_pattern=”without_pattern” section_height=”” parallax_speed=”” background_color=”” border_color=”” row_negative_margin=”” side_padding=”” parallax_side_padding=”” padding_top=”” padding_bottom=”” color=”” hover_color=”” more_button_label=”” less_button_label=”” button_position=”” css_animation=”” transition_delay=””][vc_column width=”1/3″]
[/vc_column][vc_column width=”1/3″][vc_column_text]
چاپ کتاب «بلندای فیلم کوتاه» از آن جهت مهم است که متأسفانه آرشیو شدن فیلمهای کوتاه ایرانی، تحت هیچ مدیریتی نیست و با گذشت زمان دسترسی به گزیدهی آنها تقریباً ناممکن است. فیلمهای کوتاه زیادی ساخته میشوند که برخی از آنها توجهها را به خود جلب میکنند اما در گذر زمان این فیلمها میان انبوه فیلمهای دیگری که ساخته میشوند گم خواهند شد و برای کسی که در سالها آتی میخواهد برگردد و مروری کند بر فیلمهای شاخص این سالها، عملاً در کارش ناتوان خواهد بود چون کوهی از فیلم را رو در روی خود خواهد دید که تماشای همهشان برای رسیدن به آن چند فیلم مد نظر ناممکن است. از اینها گذشته، تمام فیلمهای کوتاه قابل توجه به شهرتهایی چون فیلمهای کوتاه زنده یاد کیارستمی یا مثلاً «توفان سنجاقک» نمیرسند. از این رو برای فرد فرضی ما در سالهای آینده، پیدا کردن این فیلمها هم عملاً ناممکن میشود. ای کاش منتقدان، محققان یا فیلمسازانی مثل مهدی بوستانی این همت را میکردند و هر سال از فیلمهای کوتاه شاخص همان سال یک چنین کتابی را تألیف میکردند. البته معلوم نیست در آن صورت کدام ناشر مایل به چاپ آن کتابها میبود؟
محمد ارژنگ
[/vc_column_text][vc_empty_space height=”32px” image_repeat=”no-repeat”][/vc_column][vc_column width=”1/3″]
[/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][vc_column_text]
ارژنگ: موقعی که کتابت چاپ شد، من از این جهت که کتابی دیگر در زمینهی فیلم کوتاه در آمده بود، بسیار خوشحال بودم و دوست داشتم دربارهاش مطلب بنویسم و با تو مصاحبه کنم. اما برای جلوگیری از این تصور که چون خودم در این کتاب هستم و من و تو داریم نان به هم قرض میدهیم، دست نگه داشتم. تصورم این بود که برای اهالی فیلم کوتاه، این کتاب آنقدر مهم هست که نسبت به آن واکنش نشان دهند. اما چون خبری نشد، باز خودم دست به کار شدم و برای این مصاحبه سراغت آمدم. مجموع برخوردها تا به حال چه طور بوده؟ آیا تصور من (که چندان مثبت نیست) غلط است؟
بوستانی: ظاهراً برای اکثر اهالی امروز فیلم کوتاه، هیچ چیز مهم نیست جز تلاش و تقلای بینتیجه یا بانتیجه برای ساخت فیلم بلند و یا لااقل وانمود کردن به آن. نه فیلمهای یکدیگر را میبینند و نه میخواهند که ببینند، نه نقد آثار همدیگر برایشان مهم است و نه مسائل صنفی و شرکت در مجمع و به حد نصاب رسیدن رأیگیریها و… در این میانه تو توقع داری بروند کتاب را بخرند و بخوانند و واکنش نشان دهند؟ زهی خیال باطل!
ارژنگ: خب این نوع برخوردها را نتیجهی چه میدانی؟
بوستانی: نتیجهی بیاهمیت دانستن نسبی فیلم کوتاه در بین خود اهالی فیلم کوتاه، تفرعن، خود زود بزرگ بینی، چشم دیدن یکدیگر را نداشتن و…
ارژنگ: تا آنجایی که ذهن من یاری میکند، کتابهای اندکی در حوزهی فیلم کوتاه و به زبان فارسی چاپ شدهاند: «حرفی از جنس زمان»، «رباعی سینما» نوشتهی آرش رصافی، «فیلمنامهی کوتاه: فیلم کوتاه از مفهوم تا تولید» نوشتهی دان گرسکیس، «چگونه فیلم کوتاه بسازیم» نوشتهی کلیفورد تورلو، «تهیه کنندگی و کارگردانی فیلم کوتاه» نوشتهی پیتر دبلیو. ریا، کی ایروینگ. اگر تو هم چیزی در ذهنت هست به این فهرست اضافه کن.
بوستانی: راستش من خودم اهل کتابهای تئوریک نیستم. از میان این کتابها فقط کار مهدی فرودگاهی و آرش رصافی را خواندهام که آنها نیز به آن مفهوم تئوریک نیستند. به نظرم کتابهای عملی که انتقال تجربه میکنند، کاربردیتر و به دردبخورترند.
ارژنگ: به نظرت چرا کتاب در زمینهی فیلم کوتاه این قدر کم است؟
بوستانی: این طور که تو نام بردی، خیلی هم کم نیست. مگر در حوزههای دیگر چقدر کتاب هست؟ و مهمتر از آن، چه قدر کتابخوان هست؟ وقتی در یک کشور هفتاد، هشتاد میلیونی تیراژ کتاب رمان که مخاطب عام دارد میشود هزار یا پانصد و یا حتی سیصد، دیگر چه توقعها داری؟ نکنه دو ماه است رفتهای کانادا، یادت رفته کجا زندگی میکردی؟!
ارژنگ: بگذار برویم روی خود کتاب صحبت کنیم. چرا ما را انتخاب کردی؟ توی کتاب اشارهای کلی کردهای اما دوست دارم بدانم مثلاً در فیلم من و ناصر ضمیری که هیچ ربطی به هم ندارند، چه چیزی دیدی که آوردیشان. البته از فیلم من نگو، بیشتر از دوستان دیگر مثال بزن.
بوستانی: ملاک انتخاب من سلیقهی شخصیام بود. این که فیلم مطرح بوده یا نبوده یا جایزه گرفته یا نگرفته، برایم مهم نبود. من آدم داستانام. روایت قصه به هر شکل. این ۵ فیلم این کار را میکنند. قرار هم نبود هیچ وجه اشتراکی به جز همین قصه گویی داشته باشند. اتفاقاً میخواستم فیلمهای متفاوت از همی در کتاب قرار بگیرند.
ارژنگ: پیش از تو، مهدی فرودگاهی هم کتابی مشابه در آورده است به اسم «حرفی از جنس زمان». چرا قالب مصاحبه را برای کتاب انتخاب کردی؟ بهتر نبود فیلمهای مد نظرت را تحلیل و نقد میکردی؟
بوستانی: کتاب من و کتاب فرودگاهی از یک خانوادهاند. کتاب او فیلمهای مطرح دههی هفتاد را بررسی کرده و کتاب من فیلمهای دههی هشتاد را. او چون رویکردش توصیفی است، مصاحبههایش هم کوتاهتر است و در نتیجه تعداد بیشتری فیلم را انتخاب کرده یعنی ده فیلم. من چون رویکردم تحلیلیتر است، مصاحبههایم طولانی است و همراه با جزئیات و مصداقی. بنابراین به دلیل حجم کتاب نمیتوانستم بیش از ۵ فیلم انتخاب کنم. فیلمهای بسیار خوب دیگری بودند که دوست داشتم به آنها بپردازم ولی حجم کتاب و محدودیتهای ناشر اجازه نمیداد. هدف از قالب مصاحبه هم چنان که در مقدمه هم گفتهام این بود که یک تنه به قاضی نروم و فقط نقد نکنم و ایراد نگیرم و همزمان این مجال را به فیلمساز هم بدهم که از خود دفاع کند و بحث کنیم. این خیلی برای مخاطب کاربردیتر است.
ارژنگ: چرا فیلمنامهها کامل نیامدهاند؟ بسیاری هستند که فیلمها را ندیدهاند و فیلمنامهها میتوانستند به فهم بهتر کتاب کمک کنند.
بوستانی: ایدهآل ش این بود که دی وی دی حاوی پنج فیلم ضمیمهی کتاب شود که به دلایل هزینههای خرید حق پخش از تهیه کنندهها و مراحل اداریاش مورد پذیرش ناشر واقع نشد. قرار شد فیلمنامهها در کتاب بیاید که آن هم به دلیل محدودیت حجم کتاب میسر نشد. آخرین تلاش من این بود که نسخهی PDF فیلم نامهها در سیدیای ضمیمهی کتاب شود که ناشر قولاش را داد ولی کتاب که در آمد، دیدم آن هم نیست.
ارژنگ: فکر نمیکنی کتاب شکل مصاحبههای مطبوعاتی را گرفته باشد؟ انگار چند تا مصاحبه را کنار هم چیده باشی تا یک کتابی ساخته شود. چرا مفصلتر و تحلیلیتر سراغ فیلمها نرفتی؟
بوستانی: مصاحبهی مطبوعاتی یعنی چه و فرقاش با مصاحبهی کتابی چیست؟ من تفاوتی نمیبینم. آیا منظورت چیزی مفصلتر از مصاحبههای مبسوط فعلی است در حد میانگین سی صفحه با ذکر کلی مصداق و بحث سر جزئیات روایی و بصری که هم فیلمنامه را شامل میشود و هم فیلم را؟!
ارژنگ: گر چه جاهایی از فیلمها عیبهایی را تذکر میدهی اما لحن کلیات نسبت به همه مثبت است. با ما دچار رودربایستی شده بودهای؟ البته در مورد خودم که میدانم این طور نیست!
بوستانی: بحث رودربایستی نیست. من فیلمهایی را انتخاب کرده بودم که دوستشان داشتم. کسی تکلیفام نکرده بود این فیلمها را. پس طبیعی است که لحنام نسبت به فیلمها و کارگردانهایشان مثبت باشد. مسعود فراستی که نیستم.
ارژنگ: در آمدن کتاب سه سال طول کشید. چرا این قدر طولانی؟
بوستانی: انتظار در نوبت چاپ. پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی (که کانون اندیشهی جوان زیرشاخهی کوچکی از آن است) ناشر بزرگ دولتیای است که سالانه تعداد بسیار زیادی کتاب در زمینههای اکثراً فلسفی، فقهی، تاریخی، حقوقی و… چاپ میکند. طبیعی است کتابی در مورد فیلم کوتاه اولویت آن جا نیست. اما به نظر خودم چاپ این کتاب در آن جا کندن مویی از خرس بود وقتی که برای فیلم کوتاه در هیچ جا نه گربهای برای کندن مویاش وجود دارد و نه موچینی.
ارژنگ: همیشه فکر میکنم جای کتابی که ساختار فیلم کوتاه را در نگاهی علمی تحلیل کند خالیست. آرش رصافی در «رباعی سینما» تلاش کرده این کار را بکند و این تنها نمونهی موجود است که البته خودش غنیمت است اما کافی نیست. تو که خودت فیلمسازی و دستی به قلم داری، قصد نداری تحقیقی در این زمینه بکنی و به هر صورت کتاب در بیاوری؟
بوستانی: نه.
ارژنگ: چرا؟
بوستانی: من نه آدم تئوری و تحقیق هستم و نه کتاب در بیار. این کتاب را هم در شکل درست باید یک منتقد فیلم در میآورد و نه منِ فیلمساز. من در حد خودم سعی کردهام کم کاری منتقدین فیلم در زمینهی فیلم کوتاه را جبران کنم. شاید دوستان دیگر هم همتی بکنند و آنها هم کاری بکنند. امیدوارم.
ارژنگ: چرا لحن مصاحبهها را زیاد صاف و ادبی نکردهای؟ حتی یک جایی من دیدم که گفتهام «عمراً». خودم خندهام گرفت.
بوستانی: هر کس مدل حرف زدن خودش را دارد. چرا من باید حرف زدن همه را یک دست و شبیه هم بکنم. اگر این کار را میکردم اسماش میشد ادبی کردن؟!! ما به عنوان فیلمنامهنویس و داستاننویس، سعی میکنیم برای هر شخصیتی نوع حرف زدن و ادبیات و دایرهی واژگان مجزایی تعریف کنیم، حالا بیایم این تفاوتهای کلامی بین شما چند نفر را بردارم و همهتان را بکنم شبیه هم؟! من چنین اجازهای به خود نمیدهم. «عمراً» و یا هر تکیه کلام و واژهای خود شخصیتپردازی میکند گویندهاش را. چرا باید جذابیت تفاوت شخصیتهای چند فیلمساز را از خوانندهی کتاب دریغ میکردم؟!
ارژنگ: در پایان همهی مصاحبههایت گفتهای من دیگر سؤالی ندارم اگر حرفی مانده بگویید. حالا همین را به خودت میگویم.
بوستانی: من هم همان جواب اکثریت را میدهم: تشکر، سپاس، امتنان، درود.
[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]