روزهای شگفتانگیز من،عنوان یادداشتی است که نیما عباسپور به بهانهی اکران هفت فیلم کوتاهش در گروه هنر و تجربه در سایت فیدان نگاشته است.
فیلمهای کوتاه من اکران شده! یا بهتر است بنویسم هفت فیلم از ده فیلم من در گروه هنر و تجربه به نمایش درآمده، چون درواقع نمیتوان اسم نمایش دو هفته یک بار این فیلمها را اکران گذاشت. البته معتقدم فیلم کوتاه نیازی هم به اکران ندارد، فیلم کوتاه باید در شبکههای تلویزیون به نمایش دربیاید تا جای خود را میان مردم باز کند، ولی خب افسوس … بههرحال من باید خوشحال و شکرگزار باشم که فیلمهایم حدوداً سه ماه در چند سالن و چند شهر نمایش خواهند داشت.
این اولین بار است که تقریباً تمام فیلمهای یک فیلم کوتاهساز را با هم نمایش میدهند، اما من بیش از آنکه خوشحال باشم شگفتزده هستم: من این فیلمها را هرگز با این تصور که روزی به نمایش عمومی دربیایند نساخته بودم؛ این فیلمها حتی به امید جایزه و حسابگریهایی از این نوع هم ساخته نشده بودند. تکتک این فیلمها ساخته شدند چون من دوست داشتم بسازمشان و تجربه روایت قصه و ساختارشان دست از سرم برنمیداشت. من فیلم ساختم برای اینکه فیلم ساخته باشم، نه برای اجر و پاداش آن. این هفت فیلم اگر ساخته نمیشدند تبدیل به سرخوردگی و افسردگی میشدند، مثل بقیه طرحها و فیلمنامههایی که چنین شدند.
خیلی از فیلمسازان فیلم کوتاه در این سالها افسرده و دلسرد شدهاند و دیگر کار نمیکنند: عدهای استعداد داشتند ولی نادیده گرفته شدند، عدهای هم منتظر معجزه و شرایط مطلوب در زندگی ماندند و سرخورده شدند. البته در این میان تعدادی هم بهغلط تشویق شدند و طبیعتاً به جایگاهی گه متصور بودند نرسیدند. بههرحال مجموع همه اینها یاس عدهای است که دیگر جوان هم نیستند. اجازه ندهیم که جوانان فعلی سرنوشت غمانگیز جوانان گذشته را پیدا کنند. به غیر از بها دادن به آنها باید به خواستههایشان نیز احترام گذاشت. بهطور مثال اگر ششصد فیلمساز جوان خواهان حضور فیلم کوتاه در جشنواره فجر و اهدای سیمرغ به آن هستند چرا نباید بدان توجه کرد؟ چرا نباید بودجه فیلمهای کوتاه را افزایش داد و برای آینده فیلم کوتاه و فیلمسازانش مسئولانه و هدفمند برنامهریزی کرد؟ تقریباً تمام این هفت فیلم من با سرمایه شخصی ساخته شدند، حتی آنهایی که نام تهیهکننده دولتی یا غیردولتی دارند با کمترین امکانات یا بودجهای در حد سیصد هزار الی یکمیلیون و پانصد هزار تومان ساخته شدند. من پوستکلفت بودم که توانستم ادامه بدهم، آیا همه چنین توان، صبر و تحملی دارند؟ حیف است که استعدادی هدر برود. سینمای ایران ضرر میبیند.
این هفت فیلم و همچنین دیگر فیلمهایم با همت و همراهی دوستانی ساخته شدند که پشت و جلوی دوربین بدون هیچ چشمداشتی قرار گرفتند و من را یاری دادند. من مدیون آنها هستم و هرگز این دین را فراموش نمیکنم. این روزها روزهای شگفتانگیز من هستند. امیدوارم همه از ایندست روزها را در زندگیشان تجربه کنند، حالشان را کمی خوب میکند.