گفتوگو با نیما عباسپور به بهانه نمایش فیلمهای کوتاهش در گروه هنروتجربه
منبع سایت هنروتجربه- عاطفه محرابی:
نیما عباسپور تاکنون یازده فیلم کوتاه داستانی و تجربی و چهار مستند تلویزیونی ساختهاست.او در جشنوارههای داخلی و خارجی مختلفی شرکت و جوایز متعددی نیز برای این فیلمها دریافت کرده است. مدال نقره «یونیکا» در سال ۲۰۱۰ برای فیلم کوتاه «جنگل»، جایزه دوم بهترین فیلم تجربی از جشنواره «وارش»، جایزه بهترین فیلم تجربی از دید داوران مجله تخصصی فیلم کوتاه در جشنواره بینالمللی «فیلم کوتاه تهران» برای فیلم«جدول، روزنامه و سه نقطه»، تندیس بهترین کارگردانی از جشنواره فیلم «شهر» برای فیلم«پیادهروی بزرگ» و جایزه صلیب سرخ از جشنواره فیلم«رشد» برای فیلم«آسانسور» از جمله جوایزی است که عباسپور موفق به کسب آنها شدهاست. او در حال حاضر ۷ فیلم کوتاه «رویا چرا گم شده»، «در چنین روزی باران نمیبارد»، «۳/۶»، «جنگل»،«جدول، روزنامه و سه نقطه»، «آسانسور» و «پیادهروی بزرگ» را در گروه هنروتجربه در حال اکران دارد. به همین بهانه با او گفتوگویی داشتیم.
چه شد تصمیم گرفتید فیلمهایتان را با همان سبک و سیاقی که در گذشته و سالها قبل ساخته شدهاند به نمایش بگذارید؟ چون بعضی از آنها با تدوین و صداگذاری مجدد میتوانست حال و هوای بهتری بگیرد ولی شما این کار را نکردید.
ده روز قبل از اینکه فیلمهایم روی پرده بروند، از هنروتجربه با من تماس گرفتند و گفتند قرار است فیلمهایت اکران شود. به نظرم شورای انتخاب هنروتجربه قصد دارد این موضوع را تجربه کند که نمایش مجموعه فیلمهای یک فیلمساز تا چه اندازه میتواند با موفقیت روبهرو شود. چون هنروتجربه تا پیش از این فقط تک فیلمهایی از فیلمسازان مختلف را به نمایش میگذاشت. البته حتی اگر خودم برای نمایش مجموعه این فیلمها اقدام کرده بودم و فرصت بیشتری برای اصلاح آنها داشتم، باز هم تغییری در آنها نمیدادم، چون این فیلمها مربوط به تجربههایی بودهاند که در آن زمان داشتهام و باید با همان شیوه نشان داده شود. در همان زمان هم دوستان با تجربهتری داشتم که پیشنهاداتی برای بهتر شدن فیلمم میدادند؛ مثلا در مورد «رویا چرا گم شده» گفتند اگر فیلم را کوتاهتر کنی و چند پلانش را بیرون بکشی، فیلمت خیلی بهتر میشود، ولی معتقد بودم این فیلم جزو تجربههای اول من است و قرار نیست لزوما فیلم خوب و بینقصی باشد، برای همین سعی کردم همان چیزی را که دوست داشتم را تجربه کنم. الان هم پای فیلمهایم با تمام کم و کاستیهایی که ممکن است داشته باشد میایستم و وحشتی ندارم که این فیلمها بخواهد مورد قضاوت قرار بگیرد. چون حقیقتش این است که قضاوت در مورد این فیلمها تأثیری هم در مسیر کاریم ندارد.
به نظر میرسد صداگذاری کمتر در کارهایتان مورد توجه بوده است و بیشتر با موسیقیهای انتخابی سعی کردید، فضاسازی کنید. علت این انتخاب کمبود بودجه برای ساخت فیلم کوتاه بوده است یا اینکه تصور میکنید به همین شکلی که اجرا شده، درست است؟
این فیلمها در حد خودشان صداگذاری شدهاند، مثلا «پیادهروی بزرگ» اساسش بر نبود صدا است و کاراکترها با هم حرف نمیزنند، یک «فوتو رمان» است که اندکی صدای محیط دارد و یک راوی داستانش را روایت میکند. ۹۵ درصد این فیلم با تکنیک پرده سبز ساخته شدهاست. ما قصد داشتیم آدمیرا نشان بدهیم که در عین حالیکه در یک محیط هست، انگار در آنجا حضور ندارد. برای همین همانطور که تصاویر واقعی نیستند، قرار نبود صداها هم صددرصد واقعی باشند. فقط در انتهای فیلم که کوروش کشف میکند دوستش چه پیامی به او داده است، تصاویر شکل واقعیتری پیدا میکند.
در اکثر فیلمهایتان از کات اویهای مکرر استفاده شدهاست. به نظر میرسد به این مدل روایت علاقهمند هستید. آیا این تصور درستی است یا شما اتفاقی این شیوه روایت را در کارهایتان قرار دادید؟
مطمئنا اتفاقی نبوده است، «رویا چرا گم شده» یک تجربه بود، میخواستم هر آنچه که کاراکتر درباره گم شدن خواهرش روایت میکند را ببینیم. تا یک مقطعی فقط فلش بک داریم ولی از یک جا به بعد فلش فوروارد جای آن را میگیرد. البته خودم به این موضوع فکر نکرده بودم، بعدها که فیلمم در ماهنامه «فیلم» نقد شد، امید بنکدار در نقدی که روی فیلمم نوشته بود به این موضوع اشاره کرد و من هم تازه آنجا متوجه شدم که به شکل ناخودآگاه این گذر زمان را در فیلم قرار دادهام. همیشه این را شنیدهایم که سینما تصویر است، دوست داشتم فیلمیبسازم که همه گفتهها و حرفها در آن تبدیل به تصویر بشود. بنابراین فیلمیساختم که هم بخشی از سینمای ناطق و هم سینمای صامت را نشان دهد و «رویا چرا گم شد» نتیجه این تجربه بود.
در «۳/۶» هم از این شیوه استفاده شدهاست؛ آدمیکه دخترش را از دست دادهاست،حالا به او فکر میکند و خاطراتش با او را به یاد میآورد. به نوعی به جریان سیال ذهن کاراکتر میرویم و از کارکرد فلش بک و فلش فوروارد استفاده میکنیم.این شکل روایت باعث شکستن ساختار فیلم در ژانر خودش میشود. در «۶/۳» این برایم مهم نبود که بخواهم یک فیلم معمایی بسازم، برای همین معمای مطرح شده در این فیلم خیلی کلیشهای است و زود گرهگشایی میشود.در واقع فیلم بعد از گرهگشایی برایم شروع میشود،یعنی از آنجایی که مادر افسوس میخورد و خاطراتش را به یاد میآورد. این قسمت برایم مهم بود. «۶/۳» نوعی تجربه و شوخی با ژانر معمایی بود که دلم میخواست آن را امتحان کنم.
فیلمنامه فیلم کوتاههایتان را خودتان نوشتهاید. به نظرتان فیلمنامه فیلم کوتاه باید چه ویژگی داشتهباشد؟
سالها در انجمن سینمای جوانان ایران فیلمنامهنویسی تدریس میکردم. نمیخواهم خیلی میان فیلمنامه سینمایی و فیلمنامه فیلم کوتاه تفاوت قائل شوم. به نظرم هر دو آنها باید یک ویژگی را رعایت کنند؛ اینکه اگر قرار است یک فیلم داستانی قصهگو داشته باشیم، فیلمنامه باید بتواند قصه تعریف کند. از طرفی فیلمنامه باید جذابیت کافی داشته باشد، حتی اگر بخواهیم فیلمیبسازیم که فرم در آن نقش اصلی را ایفا میکند باز هم فیلمنامه در آن نقش مهمیدارد. ایجاز در فیلمنامه فیلم کوتاه بسیار مهم است و باید قصه موجزتری را برای روایت انتخاب کنیم.
آیا شما هم مثل بسیاری از فیلمسازان اعتقادتان این است که در فیلم کوتاه امکان شخصیتپردازی وجود ندارد؟
نه، من نظر مخالفی با این گفته دارم و اتفاقا به نظرم میشود، شخصیتپردازی کنیم. همیشه تمام تلاشم را کردم که کاراکترهایم شخصیتپردازی داشته باشند، نمیگویم صددرصد موفق بودم، ممکن است یک سری مواقع کاراکترهایم شخصیتپردازی درستی نداشته باشند ولی در کل سعی کردهام، فرقی میان فیلم کوتاه یا بلند نگذارم ودر همان زمانِ کمیکه کاراکترها برای معرفی خودشان دارند، مخاطب به درونیات آنها پی ببرد.در فیلم «در چنین روزی باران نمیبارد» تلاش کردم، فیلم کوتاهی بسازم که چند شخصیت اصلی داشتهباشد و هر کدام در حد خودشان شخصیتپردازی شوند. طبیعتا فیلمیمثل«پیادهروی بزرگ» که تک شخصیتی است، موفقتر عمل میکند و کاراکترها در فیلمهایی که شخصیتهای بیشتری دارند، زمان کمتری برای شناخته شدن دارند.
اکران فیلمهای کوتاه در هنروتجربه چقدر در میزان آشنایی بیشتر مخاطب عام با این نوع فیلمسازی موثر بوده است؟
تاثیر اندکی در این زمینه دارد، چون تنها راهی که مخاطب عام را با فیلم کوتاه آشنا میکند نمایش این فیلمها در شبکههای تلویزیونی است، تا زمانی که این اتفاق نیافتد نمیتوانیم توقع داشته باشیم که مخاطبِ غریبه با سینمای کوتاه، با این نوع سینما آشنا شود. هنروتجربه این توان را ندارد که برای فیلمهای کوتاه تبلیغات کافی داشته باشد و مردم از این فیلمها مطلع نمیشوند. خیلیها هم انگیزه ندارند که فیلم کوتاه ببینند و ترجیح میدهند پولشان را برای تماشای فیلم بلند خرج کنند. ولی نمایش فیلمهای کوتاه در تلویزیون برای مردم هزینهای به همراه ندارد و به این واسطه میتوانند به تدریج علاقهمند به فیلم کوتاه شوند. مادامیکه کشور ما مثل نقاط دیگر دنیا عمل نکند، نمیتوانیم توقع داشته باشیم که هنروتجربه تاثیر مهمیدر این جریان بگذارد. در کشورهای خارجی ممکن است فیلم کوتاه در سینماتکها به شکل گسترده نمایش داده شود ولی مهمتر از آن این است که شبکههای تلویزیونی هم فیلم کوتاه پخش میکنند و بیینده با این نوع سینما غریبه نیست.
در کشور ما هر اقدامِ مثبتی هم که صورت گرفته باشد، باز با تغییر مدیریتها دستخوش تغییر میشود. بهترین دورانی که فیلم کوتاه در ایران شناخته شد زمانی بود که صانعی مقدم مدیریت «انجمن سینمای جوانان ایران» و محمد آفریده معاونت تولید را برعهده داشت و حبیب ایل بیگی مدیر روابط عمومیبود. این افراد برای فیلم کوتاه بسیار زحمت کشیدند و برای فیلمسازان تبلیغ کردند، شبکههای تلویزیونی هم به فیلم کوتاه اهمیت میداد و برنامه «سینمای دیگر» این فیلمها را به نمایش میگذاشت. به این واسطه مردم رفتهرفته داشتند با فیلمسازان کوتاه آشنا میشدند، ولی الان دیگر آن شرایط وجود ندارد و با تغییر مدیریت این موضوع دیگر ادامه پیدا نکرد.
البته کاری که هنروتجربه در رابطه با فیلمهای کوتاه، مستند و فیلمهای مستقل انجام میدهد، بسیار با اهمیت است. ولی محدودیتهایی که در این گروه وجود دارد اجازه فعالیت بهتر را از آن گرفته است، کاش امکان تبلیغ بیشتر برای این فیلمها وجود داشت. چرخشی بودن سانسها هم به دیده شدن این فیلمها و استقبال از آنها ضرر میزند. با همه اینها حرکتی که این گروه پیش گرفته، حرکت بزرگی است و جزو مهمترین اتفاقاتی است که در ۱۵ سال اخیر در اکران و نمایش فیلم در سینمای ایران رخ دادهاست.
خیلیها معتقدند فیلم کوتاه تمرینی برای ورود به سینمای حرفه ای است. بسیاری هم این دو حوزه را از هم جدا میدانند، شما جزو کدام دسته هستید؟
همیشه در ایران فیلم کوتاه جایگزین سینمای مستقل و زیرزمینی بودهاست. کسانی که دوست داشتند فیلمسازی را تجربه کنند و وارد سینمای حرفهای شوند، به این واسطه خودشان را آماده ورود به فیلمسازی میکنند. الان ساختن فیلم بلند خیلی سادهتر از گذشته شدهاست، یک زمانی اصلا چنین چیزی امکانپذیر نبود و به راحتی نمیشد یک فیلم سینمایی مستقل بلند ساخت. بنابراین همه به فیلم کوتاه ساختن رو میآوردند. با این حساب شرایط ساخت فیلم در کشور ما با کشورهای دیگر متفاوت است و نمیتوان به شکل حرفهای به آن نگاه کرد. ولی در اصل و در شکل حرفهای، سینمای فیلم کوتاه کاملا مستقل است و راه جداگانهای از سینمای فیلم بلند دارد. در همه دنیا اینطور است که دانشجویان سینما فیلم کوتاه میسازند و افرادی که شغل دیگری دارند نیز میتوانند فیلم کوتاه بسازند، این نوع افراد دوست دارند سینما را به هر دلیلی تجربه کنند و لزوما قرار نیست فیلمساز باشند، فقط در کشور ما است که به دلایل محدودیتهای موجود برای فیلمسازان، این افراد باید با رجوع به فیلم کوتاه راه فیلمسازیشان را باز کنند.
در خصوص حذف فیلم کوتاه از جشنواره فیلم فجر چطور فکر میکنید؟
اگر معتقدیم جشنواره فیلم فجر مهمترین رویداد سینمایی مملکت ما است و باید در سطح بزرگترین جشنوارههای دنیا برگزار شود، نمیشود بخش فیلم کوتاه و مستند را از آن کنار بگذاریم. تمام جشنوارههای بزرگ دنیا فیلم کوتاه را در برنامه خود قرار میدهند، حتی ممکن است بخش مستند نداشته باشند ولی حتما بخش فیلم کوتاه دارند. به گفته مدیرانی که فیلم کوتاه را از جشنواره فجر حذف کردهاند، آنها از این کار نیت خیر داشتهاند؛ آنها معتقدنددر این جشنواره به جایگاه فیلم کوتاه احترام گذاشته نشده و با آن بد برخورد میشود، چرا که جشنواره فجر به این نوع فیلمها سانس خوبی نمیدهد و هدایایی که به برندگان سیمرغ باید داده شود به برنده فیلم کوتاه داده نمیشود. آنها قصد داشتند با حذف فیلم کوتاه از جشنواره فجر اعتراض خودشان را اعلام کنند ولی راهش حذف نبود و میشد با مذاکره به راهکارهای بهتری برسند.
از طرفی گفتند ما با این کار قصد داریم زمان اختتامیه جشنواره را کوتاه کنیم! ولی با حذف فیلم کوتاه این اتفاق نمیافتد، چون کمترین زمان مراسم اختتامیه به بخش فیلم کوتاه تعلق دارد و زمانی از آنها نمیگیرد. مگر قرار بود چند فیلم کوتاه نشان بدهند؟! اینکه میگویند ما بخش فیلم کوتاه را به بخش بینالملل برگرداندیم هم تصمیم شخص رضا میرکریمیبودهاست، چون او میدانست جشنواره اگر بخواهد بینالمللی برگزار شود باید بخش فیلم کوتاه هم داشته باشد. ولی بخش ملی هم باید بخش مخصوص به فیلم کوتاه داشته باشد و این دو کاملا از هم مجزا هستند.به نظرم این تصمیم غیرقابل درک است، سال گذشته حدود ۶۰۰ – ۷۰۰ فیلمساز نامه نوشته و متقاضی بودند که بخش فیلم کوتاه به جشنواره فیلم فجر اضافه شود، ولی عجیب است که این اتفاق نیفتاد و هیچ توجهی به تقاضای فیلمسازان نشد. آدم احساس میکند بیشتر از اینکه بخواهند منطقی رفتار کنند، میخواهند لجبازی کنند.
عکس: یاسمن ظهورطلب