هفتهی گذشته «بیژن میرباقری» مطلبی در ارتباط با حذف چند سالهی سیمرغ فیلم کوتاه از جشنوارهی فجر نوشته بود، که چند روز بعد «هادی علی پناه» (مدیر سایت فیدان) در یادداشتی دیگر با پیشنهاد او در مورد راهاندازی یک جشنواره «مردمی» مخالفت کرد. نوشتهای که در ادامه میآید به گفتهی خود میرباقری جوابی در ادامهی حرفهای علی پناه نیست، بلکه صرفا گفتوگویی بیشتر نمیباشد. این سایت کارش همین است. خوب است که با همدیگر گفتوگوهای بیشتری داشته باشیم.
اين نوشته جواب نيست، بلكه گفتگو است
هادي خان،
گاهي مواقع لج بازي لازم است و بيشتر از خنثي بودن در دنياي پيرامون تاثير مي گذارد.
داستان چيپس – لذت بخش ترين غذا – را شنيدهاي؟
روزي مردي به رستوراني مي رود و سفارش سيب زميني سرخ كرده مي دهد و طبق منو غذاي او تقديم مي گردد و مرد ناراضي مي گويد سيب زميني ها خيلي كلفت است. سر آشپز لجش مي گيرد و سيب زميني را چنان نازك مي گيرد و چنان طلايي سرخ ميكند كه امروزه لذت بخش ترين خوراكي اين روزگار است.
اين سينما با بازيگران چشم رنگي اش نياز به يك لج بازي دارد.
فيلم كوتاه در حال حاضر هيچ ديني به مديران فرهنگي ميز ترسش ندارد.
فيلم كوتاه همانطور كه شما گفتيد احتياج به ديده شدن توسط مخاطبش دارد. احسنت. من اشاره كردم مخاطبين ديروز شهرام و مجيد امروز سينماروهاي جدي امروز هستند.
اما گاهي براي ديده شدن بايد لج بازي كرد.
حتما از نهضت كپي لفت شنيدهاي.
آنها كه در مقابل كپي رايت در آمدن و به آثارشان اجازه گسترش بيشتري دادن و …
بگذريم،
بر گرديم سر لج بازي،
سينماي بدنه نميخواهد فيلم كوتاه را ببيند يا در شرايط نادرش آنكه را مي بينيد در هجمهاي از تبليغات و پول به عنوان كشفي از خود قلمداد مي كند.
هادي خان،
نزديك سيزده سال پيش من و اين آقا شهاب رفتيم پيش يك مدير دولتي كه حالا نيست.
گفتيم كمك كن بتونيم براي فيلم كوتاه صنف بزنيم.
خرده فرمايش داشت آن آقا. وسط جلسه زديم بيرون. آمدیم در دفتر شهاب كه اتفاقا كمي زير زمين بود. بچه ها را جمع كرديم و شد اين صنف. در طول اين مسير طرحهايی بود كه خيليهاي آن به دليل تنبلي افراد، و يا حس عدم منافع جمعي و البته شخصي به كناري رفت. البته بعضي از آن طرح ها توسط ادوار مختلف هيات مديره به اجرا در آمد كه خسته نباشند.
اما حال بعد از همه راه هاي گفتگو چه بايد كرد؟
آنچه هست دستاورد سالهای پيش است كه امروز گروهي همصنفان مي نشينند و داد سخن مي دهند.
اما اين انفعال موجود (كه به هيچ وجه برازندهی جوانان صنف نيست) بايد به گونه اي بهم بخورد و چيزي را كه می طلبند خودشان به دست بياورند و منتظر اين جشنواره پير فجر نباشند.
حوزه نمايش تنها ضعف جهان فيلم كوتاهيها است.
در كافههاي كمي زير زميني ميشود جشنواره مردمي راه انداخت.
ميشود.
همت مي خواهد و مخاطبين خاص را هم جلب مي كند و فيلمساز هم ديده ميشود.
بیژن میرباقری
یادداشت هادی علی پناه در ارتباط با ایدهی بیژن میرباقری از این قرار بود:
در پاسخ به ایده برگزاری جشنواره مردمی فیلم کوتاه فجر
دیروز آقای بیژن میرباقری در پی ماجرای بازنگشتن فیلم کوتاه به جشنواره فیلم فجر و اعتراض و تلاش دوباره فیلمسازان فیلم کوتاه ایدهای مطرح کردهاند مبنی بر راه انداختن یک جشنواره «مردمی» در برههی زمانی که مجموعه جشنوارههای فجر برگزار میشود. این که دوستان فیلمساز فیلم کوتاه دارند تلاش میکنند به حق خود برسند اتفاق بزرگی است. اما در همین اتفاق بزرگ هم باز نقص همیشگی موجود است. که دوستان جوانتر ساکتند و باز همه سنگینی کار را گذاشتهاند به دوش بزرگترهایشان. شاید این اتفاق به نفسه چندان اتفاق بد و عجیبی نباشد. اما وقتی این سکوت و انفعال همیشگی است، آدم پیش خودش فکر میکند پس انرژی و جسارت جوانی با اتکای هوشمندانه به پشتوانه فکری بزرگترها به چه کار میآید؟ به نظر ماجرا باید برعکس باشد، که جوانترها پیش قدم باشند و بزرگ ترها و با تجربهترها هدایتگر. بگذریم. دلیل نوشته شدن این یادداشت چیز دیگری است.
برگردیم و از خودمان یک سوال کوچک بپرسیم. در زمانه و شرایطی که مدیران ارشد در همه حوزهها به جای رفع مساله دنبال پاک کردن صورت مسالهها هستند، در شرایطی که همواره تلاش بر این است که کار خودشان را بکنند و این کنار اگر کسی خواستهای داشت با نگاهی عاقل اندر سفیه تنها دست به سرش کنند، چرا باید مراقب ایدههایی که برای رفع مشکل پیشنهاد میدهیم نباشیم؟ آیا آن ناخوادآگاه مدیریتی «دست به سر کن» و «از زیر کار در رو» درون خود ما هم هست؟ حتما هست که اینطور به راحتی میتوانیم یک ایده که چه عرض کنم، بهانه بدهیم دست مدیران برای دست به سر کردن خودمان! واقعیت امر اینجاست که فیلم کوتاه نه تشنه نام «فجر» است و نه نیازمند سیمرغش. هیچ جادویی هم درون این عناوین و برهههای زمانی و مخلفاتشان نیست. تلاش اصلی برای دیده شدن توسط مخاطبان فجر است. مخاطبانی که چه در مقام خبرنگار، منتقد، فیلمساز، بازیگران، تهیهکنندگان و سایر دست اندرکاران… بدنه اصلی سینمای کشور را تشکیل میدهند. دوستانی که اساسا بیخبرند از آنچه در عرصه فیلم کوتاه ــ عرصه سینما و سینماگران آینده ــ در حال رخ دادن است. آن هم به دو دلیل: نه خودشان پیگیرند و نه کسی فیلمهای کوتاه را نشانشان میدهد. بله. جشنواره فیلم فجر اینجا به کار فیلمسازان فیلم کوتاه میآید. که در قالب سانسی مستقل، در ساعاتی مناسب و در سالن اصلی به نمایش در بیایید. نه غیر از این. نه در سالنی حاشیهای و نه در ساعتی بیربط. چرا باید همیشه به کم و حداقل قانع باشیم؟ کجای کیفیت و افتخار فیلمهای کوتاه این سالها کم و حداقلی است؟ تجربه اکران موفق مستندهای بلند در سال قبل دلیل کافی و محکمی هم هست برای داشتن چنین خواستهای و البته موجه بودن آن.
دیگر زمان آن رسیده، مدتهاست زمانش رسیده که مثلا حرفهایهای این رشته ــ که دو روز دیگر خون فیلمسازان به مراتب با استعدادتر و تازه نفستر فیلم اولی را به شیشه خواهند کرد… آنهم با بیاطلاعی و منطق کج و کهنه خودشان ــ توانایی فیلمسازان نسل بعد و کیفیت به مراتب بالاتر فیلمهای کوتاهشان را ببینند و متوجه باشند هیچ وقت سن کم و نام کمتر شناخته شده هیچ فیلمساز جوانی دلیل بر رفتار ناشایست آنها نیست و نخواهد بود. به نظرم واقعا عیب است بر ما که سعید روستاییها بروند و در فجر کشف شوند. سعید روستایی در بدنه فیلم کوتاه فیلمهای پر افتخار و مهمی ساخته و تربیت شده تا بتواند برود و «ابد و یک روز»ش را بسازد. اما چه سود که ادعای کشف و معرفیاش را نه جامعه فیلم کوتاه که دیگران به یغما بردند. این است دلیل محکم برای حضور حتمی در جشنواره فیلم فجر. استفاده کردن از ظرفیت و توجهی که در آن ۱۰ روز به سینمای ایران میشود. آن هم برای به نمایش گذاشتن تواناییهایی که تنها با یک بار دیده شدن فیلمها اثبات میشوند. فیلم کوتاه و فیلمسازان فیلم کوتاه بخشی از سینمای ایران هستند پس بودن و دیده شدن در آن ۱۰ روز حق انکار ناپذیرشان است. مدیرانی که ادعای حمایت دارند چرا مهمترین مرحله حمایت، یعنی عرضه درست و به موقع را چنین سرسری میگیرند؟ چرا اجازه دادهایم واژه حمایت مساوی دادن پول تولید فیلمها بشود؟ کدام شاهکار سینمایی درون کشوی فیلمسازش موثر بوده است؟
از زاویهای دیگر به این ایده نگاه کنیم. در مقطعی که تمام توجه بر روی جشنواره فیلم فجر است راه انداختن یک جشنواره دیگر چه سودی دارد؟ مگر کم داریم جشنواره فیلم کوتاه؟ درد ما افزایش تعداد جشنوارههاست، یا افزایش استاندارد و عرضه درست فیلمها به مخاطب؟ وقتی همه جای دیگری را نگاه میکنند بهترین و استادانهترین هنرنمایی هم مخاطبی نخواهد داشت… جز خودمان. و دوباره خودمان! در نهایت هم بیایند و یکی دو سیمرغ هم بدهند. یک تندیس خالی به چه کار فیلمساز میآید؟ نفس برگزاری جشنوارهها گرفتن تندیس و جایزهاش نیست دوستان. چرا باید اجازه دهیم به اینقدر فرومایه و مادی ماندن! ایده بدهیم. گفتگو کنیم. اعتراض کنیم و حق را بخواهیم. اما با درایت و آیندهنگری. مدیران ما مستعد از زیر کار دررفتن هستند. صادق باشیم. فیلم کوتاه شایسته توجه مخاطبان فجر است. اسم و تندیس و مقطع زمانی به هیچ کار نمیآید.