گفت و گو با اعضا ایسفا: نوید نیکخواه آزاد
مقدمه:
تصمیم داشته و داریم که جهت آشنایی ی بیشتر اعضاء با یکدیگر، مصاحبه های کوتاهی با تک تک اعضا صورت گیرد تا همه، همدیگر را بهتر بشناسیم. مبنا را قرار دادیم روز تولد فرد. دو تن از اعضاء محترم مان (خانم ها الهام آقالری و الهام معروفی) قبول زحمت کردند برای ارتباط با اعضا و انجام این مصاحبه های کتبی. قرارمان هم این است که هیچ گونه دخل و تصرفی در جواب ها نشود، چه به لحاظ محتوایی و چه به لحاظ املاء و انشاء. چرا که معتقدیم شیوه ی جوابگویی ی هر کس هم بخشی از شخصیت او است و وقتی قرار است همدیگر را بهتر بشناسیم، همان هم عنصری می شود کارآمد. می خواستیم از سر مهر شروع کنیم ولی کمی به تاخیر افتاد عملی شدنِ کار. حالا هم هنوز مهر جاری است. مهرتان پاینده.
گفت و گو با نوید نیکخواه آزاد:
۱.لطفا به اختصار از خودتان و فیلم های ساخته شده تان بگویید.
من متولد ۱۳۶۱ هستم، و فارغ التحصیل رشته ی مترجمی زبان انگلیسی از دانشگاه شیخ بهایی اصفهان؛
فعالیّت حرفه ای خود را از سال هشتاد و دو با دستیاری تدوین در فیلم های کوتاه و تعدادی فیلم بلند آغاز کردم. پنج فیلم کوتاه در مقام کارگردان، هفت فیلم بلند تلویزیونی (سه تله فیلم) و سینمایی (چهار فیلم بلند سینمایی) و بیش از ده فیلم کوتاه در مقام تدوینگر، و ترجمه و زیرنویس بیش از دویست فیلم کوتاه و بلند را در کارنامه ی هنری خود دارم. اولین فیلم داستانی خود را در سال ۱۳۸۹ به نام «روز از نو» ساختم و در ادامه ی فعّالیّت فیلمسازی، فیلم های ناگهان زینت…(۱۳۹۰)، مادرانه (۱۳۹۲)، پاراوان (۱۳۹۴)، و دوشنبه ی آخر (۱۳۹۵) را مقابل دوربین بردم. فیلم های کوتاهم، روی هم رفته، به بیش از هشتاد جشنواره جهانی راه یافته اند و جوایزی را کسب کرده اند.
۲. در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟ فیلم یا فیلم نامه ای در دست ساخت یا نگارش دارید؟
اخیرا تدوین فیلم بلند سینمایی «سوّم شخص غایب» ساخته ی پدرم، وحید نیکخواه آزاد، را به پایان رساندم و برای تدوین دو فیلم کوتاه داستانی به توافق رسیده ام.
به پاره ای از موضاعات چنگ زده ام، امّا هنوز قصّه ی دندانگیری که باب میلم باشد و برایم دغدغه مند باشد، من را درنیافته. فیلمسازی برایم مثل اسباب بازی نیست و سعی نمی کنم به هر ترتیبی که شده، فیلم بسازم. برای همین است که در دو سال اخیر فیلمسازی نکرده ام. اگر سال ها طی شود و قصّه ای که باب میلم نباشد، خودش را به من عرضه نکند، ترجیح می دم تنها به ترجمه و تدوین بپردازم.
۳.نگاه تان به فیلم کوتاه چگونه است؟ آن را هدف می دانید و یا پله ای برای رسیدن به فیلم بلند؟ آیا شخصا قصد ورود به سینمای بلند را دارید یا مایل اید در زمینه فیلم کوتاه همچنان فعالیت کنید ؟
به فیلم کوتاه به عنوان پل یا نردبان نگاه نمی کنم و همین پل یا نردبان بودن خود، از دیدِ من، نگاه ابزاری است. فیلم کوتاه به خودی خود عرصه ی وسیعی دارد، و دربردارنده ی حوزه ی ویژه ی خود است. در بسیاری از جشنواره های مطرح جهانی فیلم کوتاه استقلال خود را حفظ کرده و نگاهِ مستقلی به آن می شود. فیلمسازان بزرگی در دنیا وجود دارند که تنها در حوزه ی فیلم کوتاه فعّالیّت می کنند و جای پایی از خود به جا گذاشته اند. در حال حاظر، به صورت خودآگاه قصد ورود به سینمای بلند را ندارم. شیفته ی فیلمِ کوتاه و سینمای آن هستم و در دنیای آن زیست می کنم. اگر روزی قرار باشد فیلم بلندی بسازم، من تصمیم گیرنده نیستم، قصّه است که خود را به من عرضه می کند و تصمیم گیرنده است.
۴. آیا ساخت فیلم کوتاه به تنهایی یک شغل برای تان محسوب میشود و از آن ارتزاق می کنید؟
خوشبختانه در طول دو سال گذشته توانستم ام از این راه زندگیِ خود را راه ببرم. فیلم چهارم ام مادرانه توسط تلویزیون سوئد، تلویزیون ژاپن، پخش کننده ای در آمریکا (همراه با دی.وی.دی فیلم بلند داستان ماری در فرانسه عرضه شد) و پخش کننده ای در انگلیس (وی.اُ.دی)، و اخیرا توسط کمپانی پریمیوم فیلمز خریداری شد و از شبکه ی فرانس ۳ و شبکه های فرانسوی زبان دیگری پخش شد. خدا را شاکرم.
۵. فیلمسازی را از کجا و در چه زمانی شروع کرده اید؟ در ابتدا چرا و چگونه دغدغه سینما و فیلم کوتاه به سراغ تان آمد؟
اوّلین فیلم کوتاهم را در دوازده سالگی با فیلم کوتاهی به نام «رهایی برای خوشبختی» با بازی مرحوم اکبر دودکار ساختم که در بخش خارج از مسابقه ی جشنواره¬ی کودک و نوجوان اصفهان به نمایش درآمد. در دوازده سالگی، قطعا نمی توانستم با فیلم بلند شروع کنم و حتی تصمیم درستی در این مورد بگیرم، صرفا یک فیلم بود، یک تجربه. رفته رفته، به نگاهم دغدغه آمد و عمق پیدا کرد. هر زمان که تصمیم به ساخت فیلمی گرفته ام، قصّه ای من را پیدا کرده است، حتّی از طریق دیگران! یادم می آید در نوزده سالگی کتابی ششصد صفحه ای خواندم به نام «از طرف او» از آلبا دِسِس پِدِس که دنیایی به شدت زنانه داشت. فکر می کنم این نقطه ی آغاز بود و دنیای مرا زنانه کرد و «زن» را دغدغه ی من کرد و دنیای من را «زنانه» و چون خاصیّت ادبیّات تصویرسازی است این میل به تصویر کشیدن در من متولّد شد. و در روان شناسی، فرایندی وجود دارد به نام «فرایند تقلید» که در آن فرزند به شغل والدین تمایل پیدا می کند و خب از شش سالگی که پدر من آثاری چون «گلنار»، «پاتال و آرزوهای کوچک» و «مدرسه ی پیرمردها» و بسیاری آثار ماندگار سینمای کودک را تولید کرده بود، همپای او سر صحنه ی تولید و سپس پس تولید فیلم ها حضور داشتم و میل به ساخت فیلم در من روز به روز پررنگ می شد.
۶. اگر چیزی راجع به فیلم کوتاه و صنف مان در دل دارید و دوست دارید مطرح کنید، بفرمایید.
صحبتی در دل نیست به جز آرزوی سلامت و بزرگی برای حوزه ی فیلم کوتاه و روزهای متعالی برای «ایسفا»ی جآن جآنان و امیدوارم سایه ی بزرگان این عرصه همواره برسرمان باشد و فیلمسازانِ کوتاهِ برجسته ی کشور روز به روز آثار برجسته تر خلق کنند و کامِ ما را از این شیرین تر کنند.