بخش نخست :
پیش ازمقدمه:
چهارمین دوره از یادداشتهای خودم را بازهم به نظر باید از یکی از جشنوارههای آلمان برای دوستان عزیز فیلم کوتاهیم بنویسم.
بینهایت از اظهار لطف و محبتی که به یادداشتهای قبلی من در جشنوارههای درسدن، سلولارت و اپن ایر داشتهاید سپاسگزارم.
درباره شهر ویسبادن:
این شهر زیبا در شمال شرق رود راین واقع شده و با اینکه از فرانکفورت کوچکتراست، پایتخت ایالت هسن به حساب میآید. ویسبادن به شهر چشمههای آب معدنی مشهور است و درحدود ۳۰۰ هزار نفر جمعیت دارد.
مقدمه:
برای سفر به ویسبادن خوشبختانه پروازهای مستقیم زیادی از تهران به فرانکفورت وجود دارد و پس از طی مسافت ۵ ساعته فاصله ۳۰ کیلومتری فرانکفورت ــ ویسبادن را در پیش رو دارید.
تجربه این چند سفر اخیرم به آلمان به خصوص به فرانکفورت حاوی نکاتی شده که باید با شما در میان بگذارم.
به هر صورت بهتر از من میدانید؛ پس از طی مراحل سخت گرفتن ویزا که متاسفانه به شدت گاهی برخورنده و ناراحت کننده است، در فرودگاه امام خمینی هم دوستان هواپیمایی با هر برندی (البته که ربطش را به آنها نمیدانم) شما را سوال پیچ خواهند کرد (فرض بر این مبنا برای دوستان قرار دارد که شما قصد فرار از کشور را دارید!) پس حتما به همراه خود دعوتنامه جشنواره، بیمه نامه و یا رزرو هتل و یا دعوتنامه جشنواره که در آن توضیحاتی راجع به محل اقامت شما وجود دارد همچنین کپی یا اصل بلیط رفت و برگشت را به همراه داشته باشید.
تمام این پرسشها و پاسخها که البته از نظرمن در فرودگاه امام خمینی و توسط هواپیمایی مورد نظر بی مورد است در کشور آلمان ممکن است توسط پلیس تکرار شود و بهتر است تمامی این مدارک را به همراه داشته باشید. ضمن اینکه حتما پول نقد (به یورو) نیز همراه داشته باشید زیرا پلیس مذکور نیزگمان میکند که شما برای عدم بازگشت به کشورش آمدهاید.( ولی ای کاش روزی تمام این مراحل اعصاب خوردکن لعنتی تمام شود و احترام وعزت یک هنرمند ایرانی یا فرد عادی هموطن در همه جای دنیا حفظ گردد.)
بگذریم…
قطعا با توجه به ارسال ایمیل به جشنواره در محل ملاقات فرودگاه فرانکفورت؛ شخصی پس از ورود به فرودگاه منتظر شماست و در مورد من نیز الکس که در جشنواره اپن ایر وایترشتات با او آشنا شده بودم از طرف جشنواره اکس گراوند به فرودگاه آمده بود و فاصله ۳۰ کیلومتری فرانکفورت تا ویسبادن را با او طی کردم.
در متن دعوتنامهای که برای من ارسال شده بو؛ هزینه اقامت و پذیرایی در هتل ۴ روز به همراه بخشی از پول بلیط سفر از طرف جشنواره پرداخت میشود و اگرشما بخواهید بیشتر از آن در جشنواره بمانید پرداخت هزینه ها با شما خواهد بود.
اسم هتلی که درآن اقامت داریم هتل آخات هست که دسترسی فوق العادهای به سینماهایی که بخشهای مختلف جشنواره در آنها برگزار میشود دارد.
درباره جشنواره:
جشنواره ویسبادن سی امین دوره خود را پشت سر میگذارند و در متن سخنرانی مدیر جشنواره؛ آندره آوینک در افتتاحیه به این اشاره شد که این جشنواره را وی به همراه دو خانم دیگر ابتدا فقط هر سال در ۳ روز تعطیلی آخر هفته و با تعداد بسیار کم فیلم آغاز کردند و حالا به یکی از معتبرترین جشنوارههای اروپایی تبدیل شده است. همانطور که میدانید این جشنواره هم بخش فیلم کوتاه و هم بخش فیلمهای بلند را دارد.
افتتاحیه:
ساعت ۵ بعدازظهر جشنواره با چند سخنرانی کوتاه چند مسئول شهری به همراه مدیر جشنواره درسینما کالیگاری که اگر مطلب قبلی من درباره جشنواره اپن ایر را خوانده باشید حتما به خاطرخواهید آورد که درباره این سینمای زیبا توضیحات مفصلی داده بودم، آغاز به کار کرد. خوشبختانه با توجه به اینکه مسئول بخش سینمای ایران نیما پستا در کنارمن بود و با لطف و مهربانی همزمان ترجمه میکرد، متوجه شدم که به خاطر تعلق خاطر دو نفر از مسولین جشنواره به ایران هر ساله جشنواره بخش سینمای کوتاه ایران را دارد و این باعث خوشحالی من بود که تعامل فرهنگی در گذشته و گذاشتن خاطره خوب درذهن دو نفر باعث شده است که جشنواره هر ساله بخشی از سرمایه خود را به سینمای ایران اختصاص دهد.
در یادداشت قبلی توضیح دادم که سال گذشته فوکوس جشنواره روی سینمای ایران بوده و امسال فوکوس جشنواره روی سینمای ترکیه قرار گرفته است و پس از اتمام سخنرانیها فیلم افتتاحیه به نام «خلیج» فیلم بلندی از کارگردان ترک امره یکسان که در جشنواره ونیز در بخش هفته منتقدان نیز حضور داشته محصول مشترک آلمان؛ ترکیه و یونان به نمایش درآمد. پس از نمایش فیلم؛ جلسه کوتاه پرسش و پاسخ با حضور کارگردان برگزار شد.
فیلم دوم که نمایش داده شد «تهران تابو» اثرعلی سوزنده بود که با اینکه دوست داشتم فیلم را ببینم به خاطر اینکه همزمان مهمانی جشنواره در محل دیگری برگزار میشد نتوانستم.
در مهمانی که به دعوت شهرداری صورت گرفته بود (ای کاش شهرداریهای ما متوجه این نکته میشدند که بخشی از وظیفهشان حمایت از فرهنگ و برگزاری این گونه جشنوارهها درشهرشان هست.) صحبتهای شهردار و حمایتش از جشنواره شهرش به شدت مورد تشویق قرار گرفت و البته در مهمانی با مدیر جدید جشنواره درسدن، مدیر جشنواره هامبورگ و همچنین علی سورنده صحبت کردم.
برای من خوشحال کنندهترین اتفاق روز اول دیدن کریم عظیمی عزیز بود که تا پیش از این اسم او را شنیده بودم که به همراه همسر و فرزندش به این جشنواره برای فیلم کوتاه «۹۹۹۹۹۹۹۹۹» دعوت شده بود و مفصل درباره انجمن سینمای جوان، دوست مشترکمان آرش رصافی عزیزو تلاشها و حمایتهایش برای تولیدات خوب و حضورهای موفق کریم در عرصه بینالمللی صحبت کردیم.
پایان:
بعداز اتمام مهمانی؛ جشنواره مهمانی شبانهای را برگزار میکرد که خستگی زیاد باعث شد که بازگشت به هتل را ترجیح دهم.
روز اول جشنواره برای من به پایان رسید و سعی خواهم کرد که در روزنوشتهای بعدی کامل و جامع اتفاقات جشنواره را با دوستان خوب فیلمسازم به اشتراک بگذارم.
بخش دوم
پیش از مقدمه:
لطفا همین الان تصمیم جدی بگیرید برای اینکه زبان انگلیسیتان را به سطح خوب برسانید.
واقعا به جز این؛ هزینههایی که برای سفرهای خارجی برای رفتن به جشنوارهها انجام میدهید؛ آورده بسیار کمی برایتان خواهد داشت.
ارتباط با تهیهکنندهها؛ فیلمسازان دیگر و مدیران جشنواره با زبان انگلیسی دست و پا شکسته و زبان اشاره واقعا ممکن نیست.
مقدمه:
جشنواره اکس گراوند در شهر ویسبادن آلمان سی امین دوره خودش را از تاریخ هفدهم تا بیست و هفتم نوامبر سپری میکند و سعی من براین خواهد بود بیشتر اتفاقات این ده روز را برای دوستان عزیزم بنویسم.
درباره عوامل برگزاری:
این جشنواره هم مثل بقیه جشنوارههایی که با تلاش و همت و دغدغه مردم شهر سرپا شدهاند مملو از عواملی هست که بهصورت داوطلبانه در طول این ده روز برای جشنواره کار میکنند؛ از وکیل و دکتر و کارمند تا کارگر و فروشنده و خانهدار…
در تمام سفرهایم و آشنا شدنم با جشنوارهها واقعا رسیدن به استانداردهای برگزاری جشنواره در ایران عزیزمان وجود دارد اما توی یادداشتهای قبلیم هم عرض کردم دلم خیلی برای این میتپد که روزی همه جشنوارههایمان مردمی و با حضور خود مردم شهر برگزار بشوند و مردم جشنواره را جزو اموال شهرشان قلمداد کنند.
مدیران برخی جشنوارههای آلمان:
از جشنواره درسدن تا اکس گراوند تقریبا بیشتر مدیران در تمام این جشنوارهها حضور داشتند؛ البته که نه به عنوان مهمان ویژه (هیچکدامشان را در هتل ندیدم و هرکدام به خانه آشنایی رفته بودند) بلکه هر کدام گوشهای از کار را انجام میدهند و اگر آنها را نشناسید فکر میکنید یکی از مردم عادی شهر یا کارمند ساده جشنواره هستند که کار بلیط فروشی؛ جمع آوری لیوانهای پذیرایی یا کمک در پذیرایی مهمانهای خارجی را انجام میدهند.
ای کاش دوستان مدیر جشنواره در ایران البته با هزینه شخصی سری به این جشنوارهها بزنند و نسبتی که بین مدیر یک جشنواره و مدعوین و کارمندان و هنرمندان وجود دارد را از نزدیک ببینند شاید متوجه این موضوع بشوند که هزینههای آنچنانی برای دکور و تبلیغات راه حل مناسبی برای گرما و صمیمیت فراوان جشنواره نیست؛ راه حل خود ما هستیم (چقدر غر زدم… بگذریم)
یک شب فراموش نشدنی: دیوار یک پرده نمایش است
یک گروه معروف که حدودا ده سال پیش کار خود را اتفاقا با همین جشنواره آغاز کرده و حالا در جشنوارههای زیادی در دنیا این کار را با شعار دیوار یک پرده نمایش است را انجام میدهد حدود ده فیلم را روی دیوارهای شهر با کیفیت و صدای عالی برای مدعوین و هر کسی که به جمعیت اضافه میشد نمایش میداد و تجربه باور نکردنیای را برای تماشاگران خلق میکرد.
شاید بتوان این ایده را در جشنوارههای منطقهای خودمان به کار برد و مردم شهر را با فیلم کوتاه همراه کرد (نمایش روی دیوار خانه مردم) انتخاب دیوارها و محلهها و البته انتخاب فیلمها بر مبنای جایی که نمایش داده میشد نیز از نکتههای جالب این حرکت بود جشنواره بعدی این گروه در تایلند خواهد بود.
سینمای ایران:
در یادداشت اولم عرض کردم که به خاطر تعلق خاطر دو نفر از مسئولین این جشنواره که در گذشته با افرادی از ایران آشنا شده و خاطرات خوبی دارند و البته به خاطر حجم زیاد فیلمهای ارسالی از ایران (که برای آنها بسیار خوشحال کننده بود و میگفتند فیلمسازانتان ایدههای بی نظیری دارند) این جشنواره معتبر هر ساله یک بخش برای فیلمهای ایرانی اختصاص داده است…
امسال اسامی فیلمهای دعوت شده از قرار زیر هست:
«مردی که یادش میرفت نفس بکشد» به کارگردانی سامان حسین پور
«خوابگرد» به کارگردانی بهنام عافیت
«از حسکه با عشق» به کارگردانی محمد فراهانی
«۹۹۹۹۹۹۹۹۹» به کارگردانی کریم عظیمی
«حلزون» به کارگردانی محمد توریواریان
«استون» به کارگردانی بهرنگ دزفولی زاده
«رویای آشپزخانه» به کارگردانی آروین مدقالچی
بعد از کریم عظیمی عزیز؛ سامان حسین پور نازنین که قبلا با او آشنایی داشتم و محمد توریواریان که فیلمش در جشنواره اپن ایر هم بود اما نتوانسته بود حضور پیدا کند را ملاقات کردم و امیدوارم در ادامه جشنواره دوستان فیلمساز دیگرم به ما ملحق شوند.
روز بیست و دوم نوامبر ساعت پنج و نیم عصر در سینما مورنائو فیلمها به نمایش در میآیند که مفصل پس از نمایش فیلمها درباره آن خواهم نوشت.
روز دوم و سوم:
آغاز به کار جشنواره از ساعت سه و نیم بعد ازظهر هر روز است و فرصت مناسبی برای گشت و گذار در این شهر زیبا و البته پولدار…
البته در همین زمان هیات انتخاب فیلم کوتاه آلمان انتخاب سالیانه خود برای کتاب سال فیلم کوتاه آلمان به سینما کالیگاری میرفتند و با توجه به آشنایی من با یوتا ویله مدیر انجمن فیلم کوتاه آلمان از او خواستم اجازه دهد من نیز فیلمهای کوتاه آنها را ببینم و خوشبختانه پذیرفت.
درباره انجمن فیلم کوتاه آلمان:
این انجمن وظیفه تولید و آموزش ندارد و در زمینه معرفی سینمای کوتاه آلمان در جهان و برگزاری هفتههای فیلم در کشورهای مختلف و… فعالیت میکند.
سالیانه حدود دوهزارو پانصد فیلم در آلمان تولید میشود و توسط چهل و چهار موسسه که هرکدام حق انتخاب حداکثر پنج فیلم و در مجموع با همپوشانی چیزی در حدود دویست و پنجاه فیلم به این هیات معرفی میشود که از بین آنها یکصد فیلم برای چاپ در کتاب انتخاب میشود.
درباره این تولیدات:
بعداز دیدن فیلمها به این نتیجه رسیدم از لحاظ تکنیکی متاسفانه عقب هستیم (البته نتیجه غریبی نیست) و وقتی فیلمهای هنرجویان و یا حتی اولین فیلم بعضی فیلمسازان را میدیدم از نظر تکنیک و پست پروداکشن؛ جنس نور و تصویر و مخصوصا بازیگری و صدابرداری و صداگذاری به شدت دقیق و حرفهای عمل کرده بودند به این دقت نظر و حساسیت غبطه خوردم؛ اما به جد ایدههایی که در ایران به ذهن دوستان فیلمسازم میرسد ( و متاسفانه برخی از آنها به خاطر عجله در ساخت به هدر میرود) بسیار از برخی از فیلمهایی که دیدم جلوتر و سینماییتر هستند.
به هر صورت برای من دیدن فیلمهای آلمانی و چگونگی انتخاب آنها برای کتاب سال تجربه جالبی بود اما نکتهای که وقتی که دیدم هیات انتخاب کتاب سال بعد از اتمام کارشان در حال خدمات رسانی به مدعوین جشنواره پشت میز فروش نوشیدنی هستند و تعجب برانگیز بود از نیما پستا پرسیدم و جوابش این بود که هر کدام از آنها باید یک شب داوطلبانه این کار را انجام دهند حتی مدیر انجمن فیلم کوتاه آلمان!
بگذریم.
با نیما پستا:
اگر فیلمتان به این جشنواره راه پیدا کرد خوشحال باشید که با یک ایرانی مقیم ویسبادن هم کلام خواهید شد که گرما و طراوتش باعث میشود سرمای شهر را فراموش کنید و هر کمکی در توانش باشد برای مدعوین ایرانی انجام میدهد. نیما حدود هشت سال است با این جشنواره داوطلبانه همکاری میکند و خوشرویی و چهره مهربانش باعث دلگرمی ایرانیانی ست که به این جشنواره دعوت میشوند.
زحمت برگزاری جلسه پرسش و پاسخ برنامه ویژه سینمای ایران با اوست و البته با توجه به اینکه فیلم من (باران آهسته میبارد؛ محصول مشترک انجمن سینمای جوانان قم و شهرداری ازمیر ترکیه) در بخش فوکوس سینمای ترکیه قرار دارد و دو بار نمایش داده میشود نیما زحمت ترجمه آن جلسات را هم خواهد کشید.
شب:
سامان؛ من و محمد با اجازه صاحب سینما کالیگاری بعد از اتمام نمایش فیلمها وارد سالن شدیم و سامان به زیبایی با استفاده از پیانو قطعاتی را نواخت؛ سپس به سمت هتل حرکت کردیم…
متاسفانه ناپرهیزی کردم و سرمای شدیدی خوردم؛ توصیه میکنم حتما با خودتان لباس گرم و دارو همراه داشته باشید تا خدایی نکرده اگر سرما خوردگی پیش آمد مثل من مجبور به استراحت مطلق در هتل نشوید.
امیدوارم در برنامه ویژه ایرانیان بتوانم حضور داشته باشم.
پایان:
لطفا تصمیمی را که در ابتدای نوشتهام برای بهبود زبان انگلیسی گرفتهاید؛ بعد از اتمام نوشته عملی کنید…
بخش سوم
جشنواره فیلم کوتاه اکس گراوند در شهر ویزبادن در حال برگزاری هست و شاید باورتان نشود که بودجه این جشنواره که هم بخش فیلم کوتاه و هم بلند دارد و ده روز برگزاری آن به طول میانجامد در حدود هفتصد میلیون تومان است (قابل توجه مدیران سینمایی عزیز وطنی)
روز نمایش فیلمهای ایرانی:
در یادداشتهای قبلی عرض کردم برای این جشنواره سینمای ایران بسیار مهم است و به خاطر همین هر سال یک سانس را به فیلمهای ایرانی اختصاص میدهند.
سینمای نمایش دهنده این بخش به اسم فیلمساز شهیر آلمانی بود که برای من یکی از بهترینهای تاریخ سینما محسوب میشود «مورنائو»
امسال هفت فیلم از ایران حضور دارد که از بین فیلمسازان سامان حسین پور؛ محمد توریواریان؛ بهنام عافیت و کریم عظیمی در روز نمایش فیلمها با تماشاگران آلمانی گپ و گفت داشتند.
در مجموع وقتی برآیند جلسه پرسش و پاسخ را بررسی کردم که البته زحمت ترجمه بر عهده نیما پستای عزیز بود، سینمای ایران برای تماشاگران آلمانی سینمایی شریف و پر از بداعت و نوآوری در طرح قصه و همینطور سینمایی دغدغهمند است.
بعد از اتمام نمایش فیلمها با توجه به اینکه در همین سینما فیلم سینمایی علی عسگری عزیز به اسم «ناپدید شدن» اکران میشد ماندم و مشتاقانه فیلم علی را تماشا کردم.
امیدوارم در ادامه حضورهایش در جشنوارههای مختلف موفقیت روز افزونش را شاهد باشیم.
بگذریم…
فوکوس سینمای ترکیه:
قبلا عرض کردم فیلم من با توجه به اینکه در کشور ترکیه ساخته شده و محصول مشترک انجمن سینمای جوانان قم و شهرداری ازمیر ترکیه محسوب میشود در این بخش به نمایش درآمد.
سینمای نمایش دهنده برای نوبت اول همان سینما مورنائو و برای نوبت دوم سینمایی در شهر کناری ویسبادن یعنی دامشتات بود.
زحمت ترجمه نمایش اول با نیما و زحمت نمایش دوم با خانومی به اسم نیلوفر که سالها بود به همراه خانواده در شهر دامشتات زندگی میکردند بود.
برای تماشاگران آلمانی در هر دو جلسه مهمترین سوال این بود که چطور با اینکه زبان من متفاوت بوده توانستم با عوامل و بازیگران غیر همزبان که کودک هم بودهاند کار کنم و راستش برای خودم هم این تجربه عجیب و متفاوت بود.
فیلم «راه»:
امکان ندارد اهل سینما باشید و از سینمای ترکیه بخواهید نام ببرید و ییلماز گونی جزو اولین گزینههایتان برای معرفی نباشد.
دیدن نسخه جدید فیلم «راه» با تدوین مجدد و حدود سی سال پس از مرگ گونی برای من به شدت لذت بخش بود هرچند تلخی بیش از حد فیلم مرا تحت تاثیر قرار داد.
پس از اتمام فیلم گپ کوتاهی با تهیه کننده فیلم دونات کوییش زدم که متاسفانه امکان اینکه کامل با وی گپ و گفت کنم فراهم نشد و در این مورد باید از خانوم دانش در خبرگزاری مهر پوزش بطلبم… به هرصورت او بسیار مشتاق بود فیلم را در جشنواره فجر نمایش دهند (امیدوارم اگر مسئولی این متن را میخواند برای نمایش این فیلم فوقالعاده در جشنواره جهانی فجر اقدامی صورت دهد)
تور ویسبادن گردی:
به مدت سه ساعت بیشتر بناهای تاریخی شهر و همچنین مکانهایی که از جنگ دوم جهانی مصون مانده بود و همینطور ساختمان پارلمان شهر را به همراه یک پیرمرد هفتاد ساله که ما را به عنوان راهنما همراهی میکرد دیدیم و امیدوارم سال آینده شما هم فیلمی در این جشنواره داشته باشید و از نزدیک این شهر زیبا را ببینید.
فیلمهای کوتاه بخش مسابقه:
دو سانس از نمایشهای فیلم کوتاه اختصاص به بخش مسابقه بینالملل داشت؛ البته بخشهایی مثل فیلمسازان جوان؛ سینمای ملی و فیلمهایی برای جوانان هم جزو بخشهای این جشنواره است که این جشنواره را از نظر فیلم کوتاه متنوع میکند.
سه داور بخش بینالملل همزمان در هنگام نمایش فیلمها حضور داشتند و بهمراه تماشاگران فیلمها را مشاهده میکردند. (از آن دست اتفاقایی که امیدوارم در جشنوارههای خودمان هم جا بیفته و داورها به دور از جو عمومی جشنواره و پیش از آغاز جوایز را تعیین نکنند… البته شیوه ما هم در خیلی از جاهای دیگه انجام میشود)
به هر حال در میان فیلمها برای من همچنان جذابترینشان فیلمهای اکسپریمنتال بود و در یک مورد واقعا زیبایی خلق تصاویر انتزاعی و چیدمان درست تدوینی و همچنین استفاده از موسیقی آتونال در کنار زیرمتنی ضدقانون فیلم جذابی بود که در گپ و گفت با کارگردانش حدسم به یقین بدل شد که او هم خوره سینما ست و هم کلهاش پر است از چیزهایی که دیگران نمیبینند.
نمایش فیلم صامت:
هیجان اینکه فیلمی با زیر ژانر زامبی آنهم هشت میلیمتری با دستگاه پخش هشت میلیمتری نمایش دهند و یک نوازنده خبره و یک مجری توانمند با تغییر صدا جای هر کدام از بازیگران صحبت کند و تجربه کم نظیر فیلمهای اولیه تاریخ سینما را در قرن بیست و یک داشته باشید. لذت این سفر را برایم دو چندان کرد.
اختتامیه:
با اتمام جشنواره و مثل بقیه جشنوارههایی که خدمتتان در یادداشتهای قبلی نوشتم اختتامیه با سرعتی باور نکردنی بدون سخنرانیهای خسته کننده برگزار شد و بازهم مهمتر از مراسم؛ مهمانی ساده اما پر بازده بعد از اختتامیه بود که امکان گپ و گفت فیلمسازان و مدیران جشنواره و تهیه کنندگان را فراهم میآورد.
پایان:
در فرودگاه فرانکفورت به همراه بهنام منتظر، سامان و محمد بودیم که دو روز آخر به جشنواره دیگری در شهر دیگری در آلمان دعوت شده بودند؛ با رسیدن آنها زیر باران شدید و با تاخیری دو ساعته تنها خاطرات سفر را به همراه داشتیم.
بعد از پایان:
مشتاقانه منتظر بازخورد شما دوستان از روزنوشتهایم هستم و امیدوارم با توجه به اینکه فیلمم در جشنواره داکا در کشور بنگلادش در ماه آینده به نمایش در میآید تجربه حضورم را با شما به اشتراک بگذارم.