در پی خبرجعلی برگزاری مجمع عمومی جامعه اصناف سینمایی از سوی معاونت سینمایی این یادداشت در خبرگزاری خبرانلاین به قلم کیوان کثیریان منتشر شده است :
«بسمهتعالی ، جناب آقای شمقدری چرا اینقدر بسته و با تنگنظری برخورد میشود. باید اجازه داد یک نهاد صنفی کار خودش را بکند. اکثریت قاطع اعضای خانه سینما متعهد به کشور و ارزشهای الهی و انسانی هستند. کاری نشود که گرایشات و اغراض شخصی و گروهی به نام انقلاب معرفی و یا خدای ناکرده با استفاده از قدرت سازمانی تحمیل گردد. فوری مشکل را حل کنید و اعلام نتیجه شود»
ایسنا دیروز نوشته؛ این نامه اخیر رییس دولت دهم است خطاب به معاون سینمایی اش. ظاهراً بعد یکسال و نیم دعوایش کرده که چرا اینقدر تنگ نظری تو!
از آن طرف معاون سینمایی گفته این نامه دچار تداخل زمانی شده و مال فروردین است و ما اردیبهشت به احمدی نژاد توضیح دادیم و او هم پذیرفته و الان طرفدار ماست و می داند که حق با ماست و خانه سینمایی ها لج کرده اند و نمی خواهند خانه سینما در دولت دهم باز شود. اما دوباره دفتر رییس جمهور حرف های شمقدری را رد کرده و گفته نخیر نامه جدید است و بعد توضیحات شمقدری صادر شده. یعنی مثلاً: “الان دیگه من دعوات کردم جواد، مقاومت بیجا نکن، برو این خونه رو واکن. اینام بچه های خوب و متعهدی ان. اوکی جواد؟”
شمقدری هم یواشکی و همزمان، تدارک مجمع عمومی می بیند با صنوف دست ساز خودش. که یعنی: “آقا دستور رییس جمهوره. نمی شه رو زمین بمونه که. فرمودن فوری مشکل را حل کنید. باید فوری باز کرد این خانه سینما رو. اونم تو همین دولت دهم. مجبوریم. دیگه کاریش نمی شه کرد.”
بعد چون رییس جمهور تصریح نکرده که با چه سازوکاری خانه باز شود، با یک حرکت “گازانبری” مجمع جعلی اش را تشکیل می دهد، یک خانه سینمای جعلی با هیات مدیره جعلی درست می کند تا مثلاً افتخار بازگشایی خانه سینما را به نام دولت دهم سند بزند و ننگِ تعطیلی این متحدترین و مقاوم ترین نهاد صنفی مملکت را از دامن خود پاک کند. ضمن آنکه اعوان و انصار خودش را بچپاند توی خانه جدید و دم رفتن، زهرش را به کام هنرمندان سینما بریزد.
عجب سناریویی! بدک هم نیست؛ از اولش که مرور کنیم – مثلاً از سه چهارسال پیش – می بینیم طرح و توطئه به میزان کافی دارد، کمی کشمکش دارد، اندکی تعلیق، عطف اول و دوم دارد، اوج دارد، فرود دارد، مهم تر از همه گره افکنی اش هم حرف ندارد. چندتا گره ملوانی روی هم زده اند که باز کردنش کار هرکسی نیست. ولی سناریست یادش رفته که گره ها را طوری بزند که لااقل خودش بتواند بازش کند! گره کور هم که ناگهانی و یکهو باز نمی شود.
البته این سناریو مثل خیلی از فیلمنامه های فاخر دولتی سوراخ دارد. دُمِ خروس دارد. مخاطب را دست کم می گیرد و خودش را عقل کل می داند. ریتمش کند است، مخاطب را فریب می دهد ولی دستش پیش او رو شده است، قهرمان قصه، بیش از حد لازم اشتباه می کند و از مخاطب عقب است و از همه مهم تر؛ سناریست در نقطه ای می خواهد داستان را تمام کند که دیگر دیر است. و امان از سناریوهایی که گره شان کور است و دستشان روست و تازه دیر هم تمام می شوند.
بله آقای رییس جمهور! سناریویی که نوشته شده باید حداکثر در۲۱ شهریور ۹۱ – روز ملی سینما- تمام می شد نه الان. آن موقع که دم رفتن تان به نیویورک بود وهجده نفر از طرف خانه سینما به دعوت شما نزدتان آمدند. اصرار داشتید این جلسه قبل از سفرتان برگزار شود و قال قضیه سریعاً کنده شود. شما در آن جلسه گفتید خانه سینما مال شماست و اساساً بستن خانه اشتباه بوده و قول دادید خودتان ورود کنید و ظرف چند روز، خانه بازگشایی شود. در آن جلسه مونولوگ مبسوطی ایراد کردید و حرف های قشنگی زدید طوریکه انگار از زبان اهل سینما سخن می گویید. یادتان که هست؟
اما حالا نزدیک ۱۰ ماه از آن روز می گذرد. تازه یادتان افتاده شمقدری را دعوا کنید؟ تازه یادتان افتاده این سناریو باید تمام شود؟ دوستان شما بارها و بارها این فیلمنامه را به میل خودشان بازنویسی کرده اند. می دانید؟ فیلمنامه که زیاد از حد بازنویسی شود، از دهن می افتد و ناکام می ماند. دستِ بازنویس های ناشی هم که بیفتد دیگر بدتر. پیش خودمان بماند. دوروبری های شما هرگز فیلمنامه نویسان با استعدادی نبوده اند. همه شان هرچه نوشته اند سوراخدار و ناشیانه بوده. نهایت خلاقیت معاون محبوبتان “توفان شن” است دیگر. تعارف که نداریم. آن فیلم را دیده اید؟ یک نگاهی بیندازید حالا. بد نیست.
آقای احمدی نژاد! متاسفانه معاون سینمایی تان به همراه چند دستیار، به عنوان نویسنده این فیلمنامه و بازنویس های آن اصلاً موفق عمل نکردند و شما هم برای نجات این فیلمنامه یا تکمیل آن دیر دست به کار شده اید. خسته نباشید. اما فراموش نکنید اگر یکبار دیگر خواستید برای اهل سینما سناریو بنویسید از افراد هوشمندتری استفاده کنید که لااقل آبروداری شود. از بدشانسی شما اهل سینما فیلمنامه را خوب می فهمند.
راستی اگر خواستید این سناریو را به عنوان نمونه کار به کانون فیلمنامه نویسان خانه سینما بیاورید بعید می دانم پذیرفته شود و به عضویت قبولتان کنند. مگرآنکه بروید آن یکی صنف دولت ساز همینطوری عضوتان کنند که البته من توصیه نمی کنم. دولت مستعجل که می گویند، شنیده اید؟