«مجید برزگر» در پاسخ به جوابیه انجمن سینمای جوان به مهرداد زاهدیان، روز چهارشنبه یادداشتی را در اختیار خبرنگار گروه فرهنگی ایرنا قرار داد و در آن به جوابیه مذکور واکنش نشان داد.
حالا ، چند سالی هست که هیئتی و دور ِ همی و البته بی نام و نشان بودن مُد شده ونامه هایی و نشست هایی می بینیم و می خوانیم که « تعداد بسیاری» ، « هنرمندان ِ بزرگ» و چه و چه امضایش می کنند و دریغ از حتا یک اسم حقیقی. شیوه ای قدیمی و مستعمل برای گل آلود کردن آب . تا کِسی عمقش را حدس نزند و نفهمد و احیانا ماهی ای هم نصیب ذی نفعان شود. و آخرینش همین جواب ِ « انجمن سینمای جوانان ایران» به یک فیلمساز ، که در پیشانی اش نوشته شده «جوابیه ی روابط عمومی انجمن» و بعد در متن می آید: «اینجانبان به عنوان افرادی که روزانه بیش از ۸ تا ۱۰ ساعت از عمر خود را در انجمن سینمای جوانان در سراسر کشور صرف می نماییم بر خود لازم و واجب می دانیم…» . نمی دانم آن جنابان – آن هم در سراسر کشور- حقیقی اند یا نه، اما وقتی در متنِ نامه چند بار اسم «مهرداد زاهدیان» خطاب قرار می گیرد ، لابد رسمِ ادب و اخلاق حکم می کرد که نویسنده و نویسندگان- در سراسر کشور- نشانی از خودشان بدهند . مگر آنکه «جنابانی» در کار نباشد و احیانا مدیری ، یا نزدیکان مدیری، لابد چنان وحشت زده – از نمی دانم چه؟- و سراسیمه به انتشار بیلان کاری و گزارش عملکرد ،آن هم در جوابیه به یک فیلمساز ِ از نظر آنها دور از موضوع ،پرداخته اند.
درباره ی سابقه ی مهرداد زاهدیان ، دست کم در بیست و چند سال گذشته که به عنوان فیلمساز ، عکاس و فیلمبردار حرفه ای و در ده سالِ اخیر به عنوان یکی از جدی ترین و آرام ترین مستند سازان سینمای ایران و همچنین مدرس سالیان دور، بسیار دورتر از تصور مدیرِ جوان ِ «انجمن سینمای جوانان ایران» می توان بسیار گفت. چنان که می توان از فرهاد مهران فر و امیر شهاب رضویان وساعد نیک ذات و رضا سرکانیان و کریم هاتفی نیا و وحید موسائیان و علی محمد قاسمی و امیر لطفیان و سعید پوراسماعیلی و مهدی جعفری و جمال خیاطی و حمید نعمت الله و مسعود امینی و نادرمعصومی و بهمن قبادی و اصغر فرهادی و فرزاد موتمن و رضا میر کریمی و رهبر قنبری و بختیار لحیمی و بسیار کسان ِ دیگر نوشت. بسیاری که احتمالا مدیر جوان « انجمن» نام شان را نشنیده یا سعی کرده نادیده بگیردشان. که از مشاوران و مدیرانش دراین چهار سال می شود حدس زد چه میزان از سابقه و تجربهی « سی» ساله ی «سینمای جوانی»ها استفاده کرده است و بعد ، مدام درباره ی خرید هایشان و یک دست شدن سیستم آموزشی در تمامی شهرستان ها و اختصاص بودجهی تولید به دفاتر و تجهیز دفاتر و بالا بردن سطح جشنواره ها و بازسازی ساختمان ستاد مرکزی و چه و چه داد سخن می گویند که انگار نه انگار در بهترین شرایط ِ مالی و کمک ها قرارد اشته اند و وظیفه شان بوده و نباید اینقدر بر سر فیلم کوتاه منت بگذارند و به عنوان تنها مرکزِ دولتی و متولی آموزش سینما در سراسر کشور بودجه داشته اند و باید انجام می دادند. می ماند اینکه چرا با این همه اقدامات زیر بنایی در این چند سال، جشنواره هامان هر سال کم فروغ تر می شود و خروجی مان اینقدر کم رنگ می شود و هر چه در فیلم کوتاه داریم از تولیدات شخصی فیلمسازانی ست که افق ِ پیش رویشان نه این چهار سال ، که برای همه ی عمرشان است. بیایید صد فیلم کوتاه این چهار سال را، صد فیلم قابل بررسی و قابل اعتنا را مرور کنیم و ببینیم چند تایش مال «انجمن» است؟ دوستان مایلند تولیدات انجمن را در سالهای ۱۳۷۸ و ۷۹ و ۸۰ را – به طور مثال – مرور کنیم و ببینیم مدیریت که فقط به بازسازی ساختمان و هِی HD خریدن و اختصاص این و آن و گفتن حرف هایی که برای کنفرانس های کسالت بار و خواب آور ساخته شده ، نیست. کدام فیلمسازان محصول این چهار سال اند؟ کدام فیلم ها؟ فقط خرج کردن پولی که داشته اند و بودجهای که بوده است و جشنواره و همه ی اینها؟ که تاکید می کنم درست بوده و لازم بوده و البته وظیفه هم بوده. اتفاقا تنها وظیفهی این مدیریت بوده. که با بودجه اش چیزهایی بخرد و چیزهایی درست کند. اما روح ِ چابک و چالاکیِ فیلم کوتاه را از بین ببرد؟ و هر منتقدی را حذف کند؟ و صد ها نفر از با دغدغه ترین بچه های فیلم کوتاه که حالا مویی سپید کرده اند ، یادشان نیاید آخرین بار کِی به انجمن رفته اند و کِی به جشنواره رفته اند؟ زمانی فقط یک دفتر شهرستان ، یک تنه بار تولید فیلمهای بزرگ ِ سینمای جوان را می کشید؟ به لطف HD داشتن و «اختصاص بودجه» و این ها بود؟ به یاد بیاوریم دورانی از فعالیت دفتر « «نجف آباد « و «همدان» و «مشهد» و «سنندج» و «اراک» و « کرمانشاه» و «رشت» و شهرهای دیگر را .
آقای مدیر که نمی دانند –خُب، نبوده اند و لابد علاقه ای به مرور ِ تاریخ نداشته اند- فقط انجمن را فربه تر کنند و پیچ و خم را حتا برای دیدار با خودشان بیشتر کنند و چالاکی اش را بگیرند. روحیه ای که در آن سالها منجر به فیلم های ماندگار شد. آن سالها در راهروهای «انجمن سینمای جوانان ایران» هوایی بود که بچه ها را دور هم جمع می کرد و تشویق می کرد و ترغیب می کرد برای کار کردن. شوری بود برای کارِ خوب کردن. حالا به اینجا رسیده «روابط عمومی ِ اینجانبان در سراسر کشور» که بنویسد آقای زاهدیان این سه سال کجا بودی؟ همه باید در این «سه» سال و در این شرایط «مدرس» می بودند و «فیلم کوتاه» می ساختند و شما می دیدینشان؟ عجب ! آقای زاهدیان سی سال از عمر خود را برای فیلم کوتاه گذاشته. و همیشه بوده. مثل بقیه ی فیلمسازان .
جنابان یا جناب ِ نویسنده ی جوابیه! گمانم کمی دیر شده باشد برای این کارها. آقای مدیر، دوست و همکار قدیمی ما،علی محمد قاسمی راست نوشته بود برایتان، داستانِ لباس ِ پادشاه را… بگذارید آن «جنابان» از لباس ِ زربافت تعریف کنند… کودکان نظاره گر بازیگوش این سوی میدان اند.
یادآوری می شود که چندی قبل انجمن سینمای جوانان ایران در جواب به گفتگوی مهرداد زاهدیان و نقد عملکرد آموزشی این انجمن جوابیه ای منتشر کرد و درآن به بخشی از فعالیت های خود در این سالها اشاره کرد.