چندی پیش مجلهی سینمایی ۲۴، در نظرسنجیای از منتقدان خواست تا بهترین فیلمهای سال ۹۳ را انتخاب کنند. در نتیجه دو فیلم «ماهی و گربه» و «پرویز» مقامهای اول و دوم را کسب کردند؛ دو فیلم از دو فیلمسازی که از نسل جوانِ فیلمسازان کوتاه محسوب میشوند. گرچه همین اتفاق نشاندهندهی این است که چرا باید فیلم کوتاه و فیلمسازان آن را جدی گرفت اما موضوع به همینجا ختم نمیشود.
«ماهی و گربه» فیلم ردهی نخست این نظرسنجی، داستان عدهای جوان است که در جایی جمع شدهاند تا بادباک هوا کنند و همزمان چند نفری که گویا در کشتن آدمهایی دست داشتهاند، در پی به دام انداختن برخی از این جواناناند. برگ برندهی مکری در این فیلم، بازی عجیب و غریبیست که با زمان میکند. در این فیلم، نه تنها زمان روند خطیاش را از دست میدهد بل که ابتدا و انتهای آن به هم گره میخورد، به شکلی که گویا زمان جلو نمیرود بل که دور میزند. گویی هیچ اتفاقی قبل یا بعد از دیگری نیفتاده است و تقدم و تأخر زمانی دچار چنان تحریفی شده، که ذهنیت ما را از زمان به کلی بر هم میزند. چنین بازی تجربهگرا و بیسابقهای با زمان، مطمئناً یکی از مهمترین دلایلی بوده است که منتقدان را قانع کرده تا به این فیلم مقام نخست فیلمهای سال گذشته را بدهند. اما اگر این منتقدان فیلمهای پیشین شهرام مکری را میدیدند، شاید نظرشان تغییر میکرد.
مکری در فیلم کوتاهی به نام «محدودهی دایره» عیناً همین ایدهی بازی با زمان را تجربه کرد. در همان زمان او نشان داد توانسته مفهومی انتزاعی را از زمان به وجود بیاورد و «زمانی» را خلق کند که مشاهدهاش در دنیای معمول، ناممکن است. از آنجایی که «محدودهی دایره» فیلمی کوتاه با لوکیشن و بازیگران محدود بود، به عنوان یک فیلم تجربی، بسیار پذیرفته و مقبول افتاد. اما حالا که شهرام مکری خواسته همان ایده را در مدت زمانی بسیار طولانی در فیلم سینماییاش تکرار کند، محصولی خسته کننده و گاه صبرشکن به دست آورده است. «محدودهی دایره» فیلمی کوتاه و تجربی بود که نشان میداد کارگردانش راهی یافته تا مفهوم زمان را به چالش بکشد، اما «ماهی و گربه» نتوانسته بیش از این ایده پیش برود. «ماهی و گربه» تکرار خستهکنندهی «محدودهی دایره» است.
اگر «محدودهی دایره» بیش از این دیده میشد و منتقدان و اهالی سینما آن را بررسی میکردند، احتمالاً شهرام مکری قانع نمیشد برای دیده شدن بهتر ایدهی بیهمتایش، عیناً آن را در یک فیلم طولانی تکرار کند. اگر فیلم کوتاه او جدیتر گرفته میشد، ای بسا امروز «ماهی و گربه» هم فیلمی به مراتب بهتر از آب در میآمد چرا که مکری پیش از این در نقدهایی که بر «محدودهی دایره» شده بود، توانسته بود امکانات و محدودیتهای ایدهاش را بیابد و حالا برای فیلم سینماییاش، ایدهاش را یک قدم دیگر جلوتر ببرد. اگر فیلم کوتاه وی، جدیتر دیده میشد، امروز سینمای ایران توانسته بود اثری قدرتمندتر از «ماهی و گربه» را به خود ببیند. برای این است که فیلم کوتاه را باید جدی گرفت.